محل تبلیغات شما

باز دلم تنگه برای روضه

تنگه دلم به گریه های روضه

با اجازه از آقا صاحب زمون

میخوام یه روضه بخونم براتون

دلارو آماده کنید با اخلاص

میخوایم بریم در خونه گل یاس

جن وقت پیش یه عده بی معرفت

دشمنای دیرینۀ ولایت

یه عده لات یه عده قداره بند

صداهاشون به طعن و توهین بلند

زائیده های فتنۀ سقیفه

چماقدارای کثیف خلیفه

سیصد نفر شدن باهم متحد

کینه ای از علی با فاطمه ضد

سیصد تا چاقو کش بی دین مست

سیصد نفر نامرد مشعل به دست

عربده کش وحشیونه اومدن

بی اجازه وارد خونه شدن

چشاشونو به روی خوبی بستن

در و با ضربۀ لگد شکستن

در که شکست عرش به لرزه اومد

روح الأمین دودستی تو سرش زد

اشک ملائک میباره شیعه ها

ماجرا از این قراره شیعه ها

دومی لعین بی اصالت

اومده از علی بگیره بیعت

اینا نیومدن در و بشکنن

قصدشون اینه حیدر و بشکنن

وقتی که دار و دسته شون جم شدن

برای بردنش مصمم شدن

نقشۀ شوم حمله رو کشیدن

پشت در بیت علی رسیدن

کینه شو با عربده ای رها کرد

بی ادبانه علی رو صدا کرد

بیا بیرون علی برای بیعت

عین نشین تو کنج عزلت

خدا ببین کار به کجا رسیده

قلم چه جوری تقدیر و کشیده

اونکه پیشش شده فرشته مبهوت

بایست بیعت کنه با جبت و طاغوت

والی مُلک و ملکوت خدا

مقایسه میشه ببین با کیا

وزیر و جان و نفس ختم رسل

برادر نمونۀ عقل کل

چه روزای سختی باید ببینه

پائین تر از کیا باید بشینه

کنندۀ در عظیم خیبر

مالک یوم دین شفیع م

دلاور نافله و تهجد

فاتح خندق و حنین وأحُد

شیر علمدار سپاه اسلام

خواسته مهربان که باشد امام

آنکه دلیر و مرد و جنگ آورست

مدینۀ علم نبی را درست

آنکه بوَد کاشف کرب نبی

همانکه داناست به هر مطلبی

همانکه احمدش ببوسد جبین

نصب شده شهنشه مومنین

همانکه در غدیر خم از خدا

معرفی گشت به نام مولا

آنکه بوَ جنب خدا مست حق

چشم خدا وجه خدا دست حق

آنکه سراغ عشق بی غش آمد

آیۀ تطهیر به شأنش آمد

آنکه خدا به خاطر آنجناب

رجوع داده حرکت آفتاب

آنکه دمش مدد به احمد دهد

غیبت او غم به محمد دهد

همانکه کعبه شد پذیرای او

فرشته بوسه زده بر پای او

همانکه والی معظم بوَد

قاسم جنت و جهنم بوَد

همانکه خاطرش خدا خواسته

به عشق او جنتش آراسته

مناقبش لایتناهی بوَد

محرم اسرار الهی بوَد

دلاور معرکه های دین است

فقط هم او امیرمومنین است

وارث جود و کرم محمد

صاحب نیکو علم محمد

خضم کش معرکه های جهاد

دفع کننۀ بدی و فساد

شیر هزبر عرصه های قتال

نشسته بر قلۀ حسن و کمال

یکه نفس گیر شغالان زشت

مالک کل غرفه های بهشت

صاحب تیغ دو دم ذوالفقار

کشندۀ سران ظلم و کفار

ستارۀ بخت دل محمد

یکه وصی قابل محمد

به این علی بی ادبی کرد خصم

به خانه اش حمله بیاورد خصم

آمده یک بلی ازو بگیرد

بیعت ازین علی عدو بگیرد

به این علی خصم جسارت نمود

خانه اش آتش زد و غارت نمود

که ناگهان فاطمه غیرتی شد

غضب نمود دلش قیامتی شد

تا زنده ام نمیزارم نامردا

بی حرمتی کنین به شیرخدا

آتیش گرفته های سوز حسد

به در زدن از رو حسادت لگد

عوض شد اما تو کوچه منظره

تا فهمیدن فاطمه پشت دره

تو ذهن سردستۀ ظلم وکینه

سقیفه باز بزدل مدینه

نقشۀ شوم دیگه ای خطور کرد

نشونه های فاجعه ظهور کرد

گفت که علی رو ما نمیشیم حریف

مقابل علی ذلیلیم ضعیف

باید که زهرا رو ازش بگیریم

أم آبیها رو ازش بگیریم

تکلیف اون روشنه بی فاطمه

پشت علی میشکنه بی فاطمه

تا فهمیدن ایستاده یاس پشت در

باهم دیگه شدن به در حمله ور

فاطمه بین در ودیوار موند

مسمار در سینۀ یاس و سوزوند

با ضربۀ سیصد نفر گرگ مست

پهلوی بانوی دوعالم شکست

فضه میگه منکه چیزی ندیدم

فقط این و از خانومم شنیدم

نفس کشیدن دیگه نیست ممکنم

فضه بیا که کشته شد محسنم

شعر روضۀ حضرت زهرا

دست مادرم را بد شکست ( شعر روضه)

چشم حیدر بین ( شعر روضۀ فاطمیه)

علی ,بی ,خدا ,های ,رو ,فاطمه ,یه عده ,سیصد نفر ,ازش بگیریم ,معرکه های ,تا فهمیدن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سرنوشت را باید از سر نوشت... حسابداری کاردانش استان البرز